After getting bounced from the Miami PD, a former detective is demoted to restaurant inspector in the Florida Keys. An unusual new case might get him back in the department if he can get past a trove of oddballs, and one bad monkey.

یک دختر جوان ،بعد از عوض شدن بدنش با یک قاتل سریالی، می‌فهمد که کمتر از 24 ساعت وقت دارد قبل از اینکه این وضعیت دائمی شود.

دو پلیس متعصب، یکی از آن ها مرد مسن و ماهر است و دیگری همکار جوانش که زود از کوره در می رود، شغلشان به حالت تعلیق در می آید، زیرا وقتی که داشتند برای اشخاصی قلدری می‌کردند فیلمشان سوژه رسانه ها می‌شوند. بعد از مدتی وقتی پولشان ته کشیده و هیچ راه دیگری ندارند تصمیم می‌گیرند به دنیای زیرزمینی خلافکاران نفوذ کرده و تا حقشان را پس بگیرند...

داستان فیلم در مورد یک بوکسور بازنشسته به نام «بردلی توماس» می باشد که به عنوان یک پیک مواد مخدر کار می کند ولی طولی نمی کشد که سر از زندان در می آورد، جایی که دشمنان او را مجبور به استفاده از خشونت می کنند و…

فیلم ماجرای مردی بنام نیک می باشد که هرکسی او را می شناسد، آرزوی مرگش را دارد، از روسای باند های خلافکار و قاتلان قراردادی گرفته تا پلیس های فاسد. نیک دختری دارد که خیلی وقت پیش از او جدا شده. او خودش را به مبلغ 1 میلیون دلار بیمه کرده است اما اگر بخواهد بیمه به دخترش تعلق بگیرد، باید حداقل 21 روز زنده بماند...

صاحب سختکوش يک شرکت کوچک به همراه دو تن از شرکايش برای انعقاد مهمترين قرارداد زندگیشان راهی اروپا میشوند. اما آنچه به صورت سفر کاری معمولی شروع شده بود، از هر نظر، قابل تصور و غيرقابل تصوری، از کنترل خارج میشود...

فردی مهربان که حدود بیست سال پیش به یک کلینیک نگهداری کودکان کمک کرده است ، حال او متوجه می شود که پدر ۵۳۳ نفر شده است . اکنون او باید تصمیم بگیرد که می خواهد هویتش برای آنها فاش شود یا نه...

دو فروشنده قدیمی که موقعیت شغلی آنها با ورود به عصر دیجیتال نابود شده است برای دوره کارآموزی, وارد شرکت گوگل می شوند. جایی که آنها برای استخدام شدن باید با گروهی از نابغه های جوان رقابت کنند و...

"بث" خدمتکاری در لاس وگاس عاشق "دینک" کسی که روی مسابقات ورزشی شرط بندی می کند می شود.اما او ابتدا باید با همسر او "تالیپ" روبرو شود...

چهار مرد برای اینکه زندگی شان از حالت یکنواخت همیشگی خارج شود، یک گروه در محله شان تشکیل می دهند تا به نگهبانی از آنجا بپردازند. اما بصورت تصادفی متوجه می شوند که محله آنها همینطور تمام شهر پر شده از بیگانه های فضایی که ظاهری مشابه انسان های معمولی دارند و آن ها تصمیم می گیرند زمین را از حلمه آن ها نجات دهند…

 «نیک» ( جیمز ) و «رونی» ( وان ) از دوران کالج با یکدیگر دوستان صمیمی بودند، تا اینکه نیک پی می برد رفیق مجردش وان به او خیانت کرده و . . .

چهار زوج که از تکرار در زندگی خود خسته شده اند تصمیم میگیرند تا با همدیگر به یک تفریحگاه گرمیسری بروند و در آنجا تعطیلات خود را بگذرانند.آنها در این تعطیلات از کارهای همیشگی خود خارج می شوند و در رابطه ای که با دیگر زوج ها پیدا می کنند متوجه می شوند که چطور میتوانند بهتر زندگی کنند .

براد و کیت در یک روز رویایی در سانفرانسیسکو با هم ملاقات می کنند و این آشنایی موجب ازدواج این دو می شوند. آنها پس از ازدواج  برای تعطیلات برنامه ریزی می کنند تا به یک سفر رویایی بروند. اما همه چیز پس از رسیدن به فرودگاه و کنسل شدن پروازها به هم می خورد و …

During childhood, Fred Claus suffered his younger brother Nicks saintliness. Jump ahead: Fred is a fast-talking, genial but self-centered guy in Chicago looking for $50,000 to open an off-track-betting shop. When one scam goes awry, he calls Nick at the North Pole for a loan: Nick will give him the money only if Fred comes up to help a few days with the Christmas rush. After his girlfriend dumps him, Fred heads north. Santas facing an audit from an efficiency expert, and its not pleasant. Freds job is to review charts and determine whos naughty and whos nice. Is there any fraternal feeling left, can either learn from the other, and what about Santa getting fired? Written by

«بروک» (انیستن) و «گری» (وون) تصمیم می گیرند مثل دو دشمن در خانه جبهه بندی کنند و آن قدر بر مواضع خود پا بفشارند تا شاید یکی از آن دو به شکست اعتراف کند. اما «بروک» سرانجام پی می برد که در واقع برای تصاحب آپارتمان و متعلقاتش نیست که مبارزه می کند بلکه این همه به خاطر نجات رابطه اش با مردی است که زمانی او را عشق زندگی خود تصور می کرده است…

جان و جین اسمیت از دور به نظر می رسد که زندگی آرام و حتی یکنواختی هم چون زن و شوهرهای عادی دارند. اما شغل اصلی هر دو آدم کشی در دو گروه رقیب است، آنها از شغل یکدیگر اطلاع ندارند تا این که یک روز برای کشتن همدیگر اجیر می شوند. حال زمان افشای اسرار است و زن و شوهر رو در روی یکدیگر قرار می‌گیرند...

«جرمی کلاین» (وون) و «جان بکویت» (ویلسن)، دوستانی صمیمی و قدیمی، محض سرگرمی و موقع تعطیلات آخر هفته، خود را به مهمانی های عروسی دعوت می کنند و می خورند و می نوشند و سعی می کنند با ساق دوش های عروس دوست شوند …

پیتر لافلر صاحب و گرداننده یک مجموعه ورزشی کوچک و رو به تعطیلی است. از سوی دیگر وایت گودمن که مرد ثروتمندی بوده و صاحب و مدیر یک مجموعه بزرگ ورزشی است قصد دارد مجموعه ورزشی پیتر را بسته و آنرا تخریب کند تا بجای آن یک پارکینگ برای اعضای باشگاهش بسازد…

«سروان دوبی» (ویلیامسن) پلیس عصبی مزاج سن فرانسیسکو، «کارآگاه دیوید استارسکی» (استیلر) و «کارآگاه کن «هاچ» هاچینسن» (ویلسن) را کنار هم قرار می دهد تا از شر هر دو خلاص شود. این دو تحقیقات خود را درباره ی جنایتی آغاز می کنند که به ائتلافی از چند دارودسته ی قاچاقچی ا رتباط دارد...

سه مرد که از زندگی خود سرخورده شده اند در تلاش هستند تا زندگی ای که در کالج داشته اند را دوباره پس بگیرند و ...

یک زن جوان به متل بیتس می رسد ، که اسرار وحشتناک خود را دارد.

Russell, single father balances his work as a lawyer with the care of his five-year-old son, after his wife abandoned them. When she reappears creating turmoil, he must deal with his new love interest and a job opportunity of a li...

Ian Malcolm, Sarah Harding, Nick Van Owen, Eddie Carr, Kelly Curtis, and John Hammonds research assistants crash land on Isla Sorna. While they search for InGens abandoned science facility to call for help, they must build bases, collect supplies and hatch friendly dinosaurs who can help them fight the abundance of unfriendly dinosaurs, as well as hunters who are on an illegal safari there, and who also find a way to hatch fighting dinosaurs of their own.

۴ سال پس از حوادث پارک ژوراسيک در جزيره نوبلار، «جان هاموند» در می يابد که در جزيره سورنا واقع در نزديکی جزيره نوبلار تعدادی زيادی دايناسور پرورش يافته اند. گروهی به رهبری پسر عموی هاموند که اکنون کنترل شرکت اينجن را در دست گرفته تصميم دارند تا اين دايناسورها را اسير کرده و به پارک دايناسورها در سان ديگو منتقل کنند تا از اين طريق بتواند درآمد کلانی را بدست آورند...

داستان فیلم در مورد مردی بنام «مایک» است که دختر مورد علاقه اش را در نیو یورک رها کرده و به لس آنجلس آمده تا تبدیل به یک ستاره شود. اکنون شش ماه از زمانی که دوست دخترش او را رها کرده می گذرد و او حال خوشی ندارد. از این رو رفقای او تصمیم دارند او را دوباره به صحنه حرفه ای باز گردانند...