Old professional killer Wagner seeks someone to teach what he knows as long as he is already dying, and he chooses Max, young and passionless thief to be his successor.

Dissidents in a French overseas territory attack a police station and take hostages.

A young man shoots hoops in an empty gym. He misses constantly. At the other end of the court, a young woman arrives and starts warming up. She rarely misses. He's white, she's black. From time to time, she glances at him and smil...

Lola is pregnant. But she does not know who the father is: Jamal, the black muslim, son of diplomats, or Felix, the pennyless jewish messenger. Jamal and Felix meet at Lola's, and the race begins.

Four racists plan to assault a local Arab man, but soon things get out of control.

داستان این این فیلم در ارتباط با زمان آينده نزديک است. مزدوري به نام توروپ از طرف مردي به نام گورسکي اجير مي شود تا دختري را از آسياي ‏مرکزي به نيويورک برساند. توروپ ابتدا فکر مي کند اين يک کار عادي و چيزي در حد همراهي با دختري جوان ‏است، اما ...

 کمیسر «پی یر نیمانس» وارد منطقه کوهستانی گوئر نان می شود تا درباره قتل کارمندان دانشگاهی در آن حوالی تحقیق کند. جسد قربانیان در کوهستان پیدا شده در حالی که بعد از ساعت ها شکنجه شدید، با زخم های بی شمار روی بدنشان، و چشمان از حدقه در آمده جان داده اند...

 در یکی از محله های فقیر نشین حومه ی پاریس، یک مجتمع مسکونی به محاصره ی پلیس درمی آید. سه جوان ساکن در مجتمع، «سعید» (تاقمائویی)، عرب مهاجر؛ «ون» (کاسل)، یهودی کله شق؛ و «اوبر» (کونده)، افریقایی بوکسور، که به خاطر بی کاری به شغل های پست و سرقت و خرید و فروش مواد مخدر روی آورده اند، با پلیس درگیر می شوند…

N/A

یک افسر اطلاعاتی فرانسوی که به مدت 6 سال تحت تعقیب در سوریه قرار گرفته، اکنون به خانه بازگشته است. او با دشواری های زیادی برای فراموش کردن هویت مخفی خود، ناپدید شدن همکار در الجزایر و آموزش دختر جوان مواجه خواهد شد.

 بخش رواني ندامتگان وودوارد، ويژه ي زنان، زمان حال. «دکتر ميرانداگري» (بري) با «داگ گري» (داتن) رئيس زندان ازدواج کرده است. روزي «ميراندا» در هيئت يکي از زنداني هاي رواني ووداورد از خواب بيدار مي شود و مي شنود که «داگ» را به قتل رسانده است. اما «ميراندا» چيزي به ياد نمي آورد و نمي تواند هم کارانش را به سالم بودن خود مجاب کند...