A story of an odd friendship - and the unexpected consequences.

  پرووانس ، دهه ی ۱۹۲۰٫ «اوگولن سوبیران» (اوتوی) ، از خدمت نظام به روستای زادگاهش بر می گردد و با تنها قوم و خویشش ، «عمو سزار» معروف به «لو پاپت» (مونتان) نقشه هایی برای کسب و کار پر رونق پرورش گل می پرورانند. آنان برای تأمین آب به چشمه ای نیاز دارند که متعلق به «پیک – بوفیگ» (شامپل) است که خیال فروختنش را ندارد …

  پرووانس، دهه ي 1930. «اوگولن سوبيران» (اوتوي) به کمک توطئه اي که با عمويش، «سزار» (مونتان) طرح کرده بود، در کسب و کار پرورش گل به موفقيت رسيده است. او دل باخته ي «مانون» (بئار)، دختر «ژان دو فلورت»، (مزرعه داري که طي اين توطئه به خاک سياه نشست و مرد) شده است.

پاريس، قرن هفدهم. «سيرانو دوبرژراک» (دوپارديو)، شاعر و فيلسوفي است که دماغ بسيار بزرگي دارد و به همين دليل نمي تواند علاقه اش را به دختر عمويش، «روکسان» (بروشه) ابراز کند.«کريستيان» (پرز) هم که به «روکسان»علاقه دارد، از «سيرانو» مي خواهد تا از طرف او براي «روکسان» نامه هايي عاشقانه بنويسد...

نوامبر سال ۱۷۹۳٫ «ژرژ دانتون» (دوپاردیو)، عضو کمیته ی امنیت عمومی و یکی از بنیانگذاران حکومت «ترور»، هم راه دوستش «ماکسیمیلیان دو روبسپیر» (پشونیاک). پس ازتبعیدی کوتاه و خود خواسته به پاریس قحطی زده باز می گردد؛ در حالی که او از خون ریزی خسته شده و «روبسپیر» هنوز به دنبال همان اصول انقلابی است.

Two neurotics, working for a suicide hotline on the night of Christmas Eve, get caught up in a catastrophe when a pregnant woman, her abusive boyfriend, and a transvestite visit their office.