در میان مردم اکراینی ایوان جوان عاشق دختر قاتل پدرش پالاگنا میشود و با او ازدواج میکند. پالاگنا بچه میخواهد ولی ایوان که ذهنش درگیر است برای جلب توجه او رو به سحر و جادو می آورد و ...

یک مهندس صدا تلاش می کند آواز پرنده کمیاب را که در کوه های اوکراین زندگی می کند ضبط کند...

n/A

مایکولا و واسیا پس از اینکه متوجه شدند پدرشان در حال مرگ است، در لوکزامبورگ که در کودکی آنها را ترک کرده بود ، به جستجوی پدرشان می روند. کولیا او را یک قهرمان می‌داند، در حالی که واسیا فکر می‌کند او یک رذل است...

پامفیر می‌خواهد یک مرد خانواده شایسته باشد. او که در یک شرایط خاص به چالش کشیده شده است، مجبور می شود برای کمک به خانواده اش از نان آورى صادقانه دست بکشد...

ساشا مدیریت یک شرکتی را برعهده دارد که سنگ قبر را در قبرستان محلی نصب می‌کند. مشتریان بسیاری که او دارد، همگی تجربه‌ی فاجعه‌های شخصی را پشت سر گذاشته‌اند، اما او پر از بد بینی است. یک روز، دختر چهارده ساله‌ی ساشا ظاهر می‌شود تا او را به زندگی خود بازگرداند...

در دهه 1930 میلادی پر از آشوب، پیتر پسر آمریکایی و ایوان، نابینا، توسط سرنوشت به هم پیوسته و در اوکراین تحت سلطه شوروی با یکدیگر روبرو می‌شوند...

مردی در کوه‌های کارپات به دلیل کمک به مردم خود به قانون‌شکن تبدیل می‌شود.

It is a story of a several-week-long military duty in September 2014. A group of military volunteers comes to Donetsk Airport for the first time - the Airport has been held by Ukrainians for more than four months of war.

A feature-length film based on the story "Me, a Pobeda and Berlin" by the legendary Ukrainian musician Kuzma Scryabin.

The events unfold in a remote Ukrainian village, where the Kaidash family lives, led by Omelko, who is addicted to alcohol. His wife Marusya is concerned about the future of their two adult sons, who are looking for suitable brides. In the center of the plot is the confrontation between Marusya Kaydash and young daughters-in-law, with whom she tries to get along under the same roof. The plot of the TV series is based on the social novella Kaidash's Family by Ivan Nechuy-Levytskyi. Written by ljustmr

ماشا درونگرا خود را یک فرد خارجی می بیند مگر اینکه با دو دوست صمیمی خود، یانا و سنیا، معاشرت داشته باشد. ماشا در حالی که سعی می کند در آخرین سال تحصیلی خود بگذرد، به گونه ای عاشق می شود که او را مجبور می کند از منطقه راحتی خود خارج شود...