Kevin Laird is a Beverly Hills school teacher by day and a mystery man by night. Using his lambada dance moves to first earn the kids respect and acceptance, Kevin then teaches them academics. But when a jealous student exposes Kevins double life, his two worlds collide, threatening his job and reputation. Written by Carolyne

A princess in the Amazon rain forest tries to fight a conglomerate threatening the forests by going to Los Angeles. There she links up with a rich kid who tells her that she must get on TV to succeed with her mission. The two come up with the idea of winning a lambada dance contest that is getting TV attention. Written by John Sacksteder

Michael is a young, handsome video director from the United States, in Brazil to shoot a video for the beautiful rock singer Annabelle Lewis.

Fatherless barrio Puertorican Rico is a menial car mechanic by day, but lives for the nights, when he dances and dates hot dancing girls, cockily convinced the title of Salsa king in fancy nightclub La Lunas upcoming contest is to be his. He encourages his best friend, courteous gentleman Ken, to date his sister Margarita so he gets a free hand with her flirtatious classmate Lola. The reigning salsa queen Lunas interest in Rico as dance-partner threatens his on-off relationship with Vicki. More jealous trouble follows when Ken and Margarita fall in true love. Written by KGF Vissers

n/A

یک رقصنده جاز جوان با دو رقصنده بریک ملاقات می کند. آنها با هم تبدیل به حس جمعیت خیابان می شوند...

«توني» (تراولتا)، جوان نوزده ساله اي است که در منطقه ي ايتاليايي - امريکايي نشين محله ي بروکلين زندگي مي کند و شبنه شب ها را با دار و دسته اش درديسکوي «اوديسه ي 2001» مي گذراند و در آن جا به «سلطان» معروف است...

در مرکز پژوهش براي يافتن حيات در خارج از زمين، «دکتر فيچ» (کينگزلي) ناگزير است موجودي را که به طور مخفف «سيل» مي نامد نابود کند، اما «سيل» مي گريزد. جست و جوي «فيچ» براي يافتن او بي نتيجه مي ماند. تا اين که «سيل» که شبيه دختري چهارده ساله است بر اثر تکثير، تبديل به دختري بيست ساله مي شود...

«رن مکورمک» (بيکن)، نوجوان امريکايي، پس از اين که پدرش خانه را ترک مي کند، به اتفاق مادرش «اتل» (مکين)، به شهر کوچک بومانت نقل مکان مي کنند. کنترل شهر را واعظ محلي، «شا مور» (ليتگو) در اختيار دارد و «رن» تصميم مي گيرد با وجود مغايرت با قوانين شهر، يک مرکز رقص راه بيندازد...

فرانسیس دختر نوجوان هفده ساله‌ای است که در تابستان 1963 برای گردش و مسافرت به همراه خانواده اش به شمال نیویورک می‌روند. پدرش یک دکتر است و از فرانسیس انتظار دارد که به دانشگاه برود و با یک دکتر ازدواج کند. فرانسیس با یک مربی رقص به نام جانی اشنا می‌شود و ...