Spread follows Ruby (Gillies), an aspiring journalist and staunch feminist, who has big dreams but has not done much to make them a reality. Broke and desperate, Ruby is forced to swallow her pride and take a temp job at SPREAD, an outdated adult magazine. There she discovers that despite the industry, this is just another office job with bad coffee, stale pastries, and unhappy employees. Planning to escape as soon as possible, Ruby somehow finds herself making a good impression on her boss, Frank Ferretti (Keitel), a former industry king who has been riding on his glory days. Needing a fresh take, Ferretti puts Ruby in charge of designing the companys new app. While trying to hide her status working in the adult business, Ruby steps into her own power and slowly changes her tune on an industry that she might have a chance to change for the better.

در یک صبح روز هفته در حومه آرام آکرون، اوهایو، ریچل ترنر و پسرش، ایوان، در طول شب به طرز وحشیانه ای به قتل رسیده اند. مدت کوتاهی بعد، دنی ترنر در ماشینش در پایین دره پیدا می شود، پس از اینکه...

گرگ يک پرستار مرد است که چند ماهی است به دختری به اسم پم علاقمند شده و اکنون آنها با هم نامزد شده اند. گرگ که می خواهد به رابطه بین شان رسمیت ببخشد و با پم ازدواج نماید خود را آماده می کند تا با خانواده همسر آینده اش ملاقات کند. بنابراین بهمراه پم نزده خانواده او می رود. پدر زن آينده گرگ جک نام دارد و مامور سابق اف.بی.آی بوده است. جک مردی است خشن با پیش داوری های سفت و سختش که معتقد است گرگ بدرد پم نمی خورد. او تصميم دارد گرگ را توسط دستگاه دروغ سنجی که خودش اختراع کرده امتحان نماید. گرگ نيز جوانی است دست و پا چلفتی بنابراین رابطه آنها بدون مشکل از آب در نمی آید و بدين ترتيب ماجراهای بين اين دو آغاز می شود.

فرانک، پدری مطلقه، متوجه می شود که شوهر جدید همسر سابقش آن چیزی نیست که از خودش نشان می دهد. او برای محافظت از پسرش دنی به تحقیق درباره آن مرد می پردازد...

Susan and her sons Dane and Lucas Thompson move from Brooklyn to small town Benzonville. Dane is upset with the constant changes of address and the family has lived in many cities. Lucas and Dane befriend their next door neighbor, the gorgeous Julie and the brothers find a bottomless hole in the basement of their house locked with several padlocks. They take the locks off and soon they are haunted by their darkest fears. Further, they believe that the hole might be a gateway to hell. Written by Claudio Carvalho, Rio de Janeiro, Brazil

گرگ فوکر اکنون وارد حلقه اعتماد خانواده نامزدش پم شده است . زمان ازدواج آنها نزدیک است و از سوی دیگر پم به اعضای خانواده اش خبر می دهد که حامله است . با توجه به این شرایط جک و دینا ، والدین سنتی و محافظه کار پم تصمیم می گیرند با والدین بی خیال داماد آینده شان ملاقات کنند ....