« تريسى » ( هپبرن ) ، زنى از خود راضى از طبقه‏ ى اعيان ، در آستانه‏ ى ازدواج دوم خود با مردى ابله اما ثروتمند ( هوارد ) است. با ورود « دكستر » ( گرانت ) ، همسر اول او ، و « مايك » ( استوارت ) ، خبرنگارى جنجالى ، ماجرا پيچيده مى‏ شود...

یک مرد جوان عاشق دختری از یک خانواده ثروتمند می شود که برنامه غیرمتعارف خود برای تعطیلات برای سالهای اولیه زندگی خود می چیند...

« ديويد هاكسلى » ( گرانت ) دايناسورشناس كم حافظه در آستانه‏ ى ازدواج با دخترى معقول است كه سر و كله‏ ى « سوزان ونس » ( هپبرن )، وارثه‏ ى عجيب و غريب، پيدا مى‏ شود.

« آقاى ديدز » ( كوپر ) ، مرد ساده‏اى اهل شهرى كوچك ، ميليون‏ها دلار به ارث مى‏برد و تصميم مى‏گيرد پولش را به نيازمندان ببخشد. وقتى به نيويورك مى‏رود ، عده اى انگل گردش را مى‏گيرند ، و زنى روزنامه‏نگار ( آرتور ) درباره‏ى او گزارش‏هايى مسخره چاپ مى‏كند...

روزنامه نگار "استیو اومالی" می خواهد یک بیوگرافی از قهرمان ملی که در اثر پرتاب ماشینش از روی پل، جان باخت، بنویسد. اما پس از اینکه مشغول تحقیق و جستجو در مورد آن شخص می شود، سوالی برایش پیش می آید که چه چیزهایی در مورد آن قهرمان حقیقت داشته اند...

»مت دريتن« (تريسي)، ناشر روزنامه ي آزادي خواه و همسرش »کريستينا« (هپبرن)، صاحب يک گالري هنري، از شهرندان سرشناس سن فرانسيسکو هستند. روزي دخترشان »جويي« (هاوتن) به همراه »جان پرنتيس« (پواتيه) پزشک سياه پوست از تعطيلاتش در هاوايي باز مي گردد. آن ها 10 روز است که با هم آشنا شده اند و حالا قصد ازدواج دارند...