«جوزي ويلز» (ايست وود)، مزرعه دار اهل ميزوري، براي گرفتن انتقام از بين رفتن خانه و خانواده اش به دست سربازان شمالي طي جنگ هاي داخلي امريکا، به نيروهاي جنوبي ملحق مي شود و پس از سال ها نبرد حاضر نمي شود به «تريل» (مکيني)، مردي که مسبب نابودي خانواده اش شده بود، تسليم شود...

 داستان فیلم در مورد دو دزد و راهزن به نامهای «بوچ» و «ساندنس» است که به قطارها دستبرد می‌زنند. اما یکی از سرقت هایشان طبق برنامه پیش نمی رود و گروهی از مردان قانون تا دندان مسلح، شروع به تعقیب آن دو می کنند. وقتی آن دو می فهمند که این گروه تصمیم ندارند دست از تعقیب بردارند، تصمیم می گیرند به بولیوی بروند.

"جک کراب" در آغاز فیلم 121 ساله است.شخصی از او می خواهد داستان گذشته خود را بازگو کند.او داستان خود از دستگیر و بزرگ شدن توسط هندیها،تبدیل شدن به یک هفتیرکش،ازدواج با دختری هندی،مشاهده قتل او توسط ژنرال "کاستر"و تبدیل شدن به پیش آهنگ او را تعریف می کند...

سال 1901. «جان برنارد بوکس» (وين)، معروف به «تيرانداز»، وارد شهر کارسن سيتي ايالت نوادا مي شود و به سراغ دوست قديمي اش «دکتر هاستتلر» (استوارت) مي رود. اما دکتر خبر خوبي براي او ندارد و مي گويد که «بوکس» به سرطان مبتلاست و چند هفته ي ديگر بيش تر زنده نمي ماند...

  یک مرد مرموز از مردم روستایی که معدن طلا دارند، در مقابل گروهی حریص از جویندگان طلا که قصد تجاوز به معادن این روستا را دارند، محافظت می کند…....

مرد بیگناهی که خود را از مجازات نا عادلانه نجات میدهد پس از رهایی , در جایگاه یک عدالت خواه بازگشته تا شاید بتواند عدل و داد را برقرار کند …

مرد كارآزموده و سرد و گرم چشيده‏ اى به نام » كريس « ( براينر )، هم‏راه با شش هفت‏تيركش ماهر ديگر - » وين « ( مكويين )، » بريت « ( كوبرن )، » اورايلى « ( برانسن )، » چيكو « ( بوخهولتس )» هرى لاك « ( دكستر ) و » لى « ( وون ) - برابر راهزنانى به سركردگى » كالورا « ( والاك )، دفاع از جمعى از دهقانان مكزيكى را به عهده مى ‏گيرند...

"اوون لیگیت" یکی از مقامات راه آهن به شهری در میسیسیپی می رود تا بخشی از خطوط راه آهن آن را تعطیل کند.او ناگهان عشق را در جذابترین زن شهر "آلوا استار" پیدا می کند.آنها تلاش می کنند از دست مادر "آلوا" و انتقام مردم شهر فرار کنند...