«کری وایت» (اسپیسک) دختری خجالتی و تودار که از نیروی ذهنی عجیبی برخوردار است پس از این که مورد اذیت و آزار و تحقیر هم کلاسی هایش قرار می گیرد، انتقام سختی از آنان می گیرد …

 در خیابان الم، «نانسی تامپسن» و گروهی از دوستانش، در خواب هایشان توسط قاتلی با پنجه های تیز و بلند، بنام «فردی کرگر» مورد اذیت قرار میگیرند. نانسی باید سریعا چاره ای بیاندیشد، زیرا «فردی» قربانی هایش را به سرعت، یکی پس از دیگری به کام مرگ می فرستد...

  خانواده «کرید» به تازگی به یک خانه جدید در حاشیه شهر نقل مکان کرده اند. همه چیز بی نظیر و خانه بی نقص به نظر می رسد. تنها مشکل وجود یک قبرستان قدیمی در جنگل پشت خانه است...

«?????» ? «??????» ?????? ???? ??? ? ?? ??????? ?? ???? ?? ????? ?? ????. ????? ???? ?????? ????? ?? ???????? ??? ? ???? ?? ????? ?????? ????? ??????? ?? ?? ?? ??????. ??? ?? ?? ???? ?? ???? ?? ???? ??? ?? ???? ?? ????????? ?? ????? ??????? ?? ??? ?? ????? ???? ?? ?? ?? ????? ???? ????? ???? ??? ?? ?? ?????? ??????. ????? ???? ???? ?? ????? ??? ??????? ?? ???? ?? ??? ? ?? ?? ?? ???? ??? ?? ?????. ???? ??? ??? ?? ??????? ????? ?? ?? ??? ? ???? ???? ???????? ????? ????? ? ?? ???? ?? ????? ???? ?? ??? ?? ???? ??? ?? ??? ?? ?? ?? ????????? ??????? ?? ??? ????? ???? ???? ?? ???? ( ???? ) ???.

دو دانشجوی امریکایی – «دیوید کسلر» (نوتن) و «جک گودمن» (دان) – در سفری تفریحی به لندن، در بیشه زاری خلوت مورد حمله ی گرگی قرار می‌گیرند. «جک» از پا در می‌آید و «دیوید» به سختی مجروح و در بیمارستان بستری می‌شود. «جک» با حالتی تغییر شکل یافته به ملاقات «دیوید» می‌آید و به او می‌گوید که پس از چندی به گرگ نما بدل خواهد شد.

   عتیقه فروشی چینی جانور کوچک و عجیبی به نام «موگ وای» را به پسر بچه ی نوجوانی (گالیگان) می فروشد، با این شرط که دور از نور شدید و آب نگه دارند و هرگز پس از نیمه شب به آن غذا ندهند. «موگ وای» آرام و دوست داشتنی است، تا این که به طور تصادفی کمی آب رویش ریخته می شود و پنج جانور مشابه – ولی کمی شیطان – از آن به وجود می آیند…….

دانشمندى به نام « آندره » ( هديسن ) راهى براى انتقال ماده از جايى به جاى ديگر، از طريق تجزيه‏ى آن به اتم‏هاى مجزا، توسط « دستگاه انتقال » مخصوصش اختراع مى‏ كند. تا اين كه در جريان آزمايش، اتم‏هاى او با اتم‏هاى جسم مگسى كه به طور اتفاقى همراه او وارد دستگاه شده، درهم مى‏ آميزد. « آندره » با ظاهرى نيمه مگس از دستگاه بيرون مى‏ آيد...

قاتلی در یک تعقیب و گریز توسط یکی از افراد پلیس تیر خورده و رو به مرگ میباشد و از آنجائیکه تا آخرین لحظات قصد تسلیم شدن ندارد به جادو و طلسمی که پیش از این، در آن مورد تعلیم دیده است، روی می آورد و روح پلید و شیطانی اش را به درون یک عروسک منتقل میکند. از طرفی روز تولد «اندی» خردسال است و او به شدت طالب همان مدل از عروسک است...

 ??? ????? ?? ?? ??? ??????? ???? ????? ?? ???? ???? «????? ????» ?? ????? ?? ?? ?? ??? ???? ????? ? ???? ??? «?????» ?? ???? ???? ????? ???. ????? ??? ?? ?? ???? ???? ??? ??? ??? ?? ??? ???????? ????? ?? ????? ?? ????? ? ...