فیلم چندین افسانه محلی رومانی کمونیست را به تصویر می کشد ...

  داستان فیلم در مورد دوستی بین دو زن جوان در یتیم خانه ای در یک پناهگاه در صومعه سرایی در رومانی هست. اکنون برای رسیدن به دوست خود که در آلمان زندگی می کند درصدد ترک آنجا می باشد اما …….

22 دسامبر از راه رسیده و شانزده سال از زمان انقلاب سپری شده. کریسمس در شهری کوچک از راه رسیده است. "پیسکاسی" مردی سالخورده خود را برای سپراندن کریسمسی دیگر در تنهایی آماده می کند و...

"رومئو آلدیا" پس از وقوع یک حادثه پیش از امتحان ورودی دانشگاه برای دخترش که باعث خدشه دار شدن آینده‌ی او شد، مدام به فکر راه حلی است تا اوضاع را روبراه کند، اما هیچ‌کدام از راه رهایی که به ذهنش میرسد با اصولی که به دخترش یاد داده، همخوانی ندارد...

یک تازه وارد می پذیرد بسته ای مشکوک را در ازای دریافت پول تحویل دهد. او متوجه می شود در این سفر دیدگاهش در مورد زندگی برای همیشه تغییر خواهد کرد...

در یک شب سرد،"باربو" با سرعت پنجاه کیلومتر بر ساعت در خیابانی رانندگی کرده و با یک کودک برخورد می کند.کودک بلافاصله پس از حادثه جان خود را از دست می دهد.مجازات حبسی بین سه تا پانزده سال انتظار او را می کشد.در این زمان مادرش "کورنلیا" وارد ماجرا می شود و...

  پاول” دو زن را به طور همزمان دوست دارد.”آدریانا” همسرش و مادر دخترش،زنی که ده سال از زندگی اش را با او سپری کرده است و “رالوکا” زنی دیگر.او مجبور است یکی از آنها را قبل از کریسمس ترک کند…..