یک خانواده هندی به تازگی به فرانسه آمده‌اند تا رستورانی ایجاد نمایند. اما مشکلی وجود دارد؛ در نزدیکی آنها رستورانی مجلل وجود دارد که مادام مالوری، صاحب آن چشم دیدن رقیبی برای رستوران خود ندارد. به این ترتیب جنگی تمام عیار در زمینه غذا و خوراک میان آنها شکل می‌گیرد...

تلاش زنی برای جمع آوری کمکهای مالی برای یک بیمارستان با ارسال عکسهای برهنه خود در تقویم، تبدیل به یک جنجال رسانه ای می شود...

داستان این فیلم در مورد آشنایی یک روزنامه نگار با زنی است که به دنبال پسر خود میگردد.پسر این زن چندین سال قبل از وی جدا شد و وی مجبور به زندگی در یک صومعه شده بود. این زن هم اینک در صدد است فرزند گم شده اش را پیدا کند…

این فیلم در مورد زندگی یک مرد است که اتفاقی جالب برای او رخ میدهد . این اتفاق کاملا واقعی است ، او یک ماشین ون دارد که در جلو ی خانه ی خود پارک کرده است و وقتی به خودش می آید که یک خانم بی خانمان در آن جا خوش کرده است . این اتفاق کاملا واقعی است و به مدت ۱۵ سال اگر اشتباه نکرده باشیم در این ون زندگی میکند .

 شش مرد که کارشان را در کارخانجات شفيلد انگلستان از دست داده اند، مأيوس و مستأصل تصميم مي گيرد يک «نمايش» راه بيندازند. آنان مورد تمسخر و تحقير دوستان و آشنايان قرار مي گيرند و ناگزيرند پنهاني و پراکنده تمرين کنند. اما سرانجام نمايش خود را با موفقيت روي صحنه مي برند.

At a home for retired musicians, the annual concert to celebrate Composer Giuseppe Verdi's birthday is disrupted by the arrival of Jean (Dame Maggie Smith), an eternal diva and the former wife of one of the residents.

 در اواخر قرن ۱۶ در لندن نمایشنامه نویس فقیر و جوانی به اسم ویلیام شکسپیر مشغول کار بر روی آخرین نوشته اش «رومئو و ژولیت» می باشد. اما کار او کند پیش رفته و در واقع او هنوز نتوانسته حتی یک خط هم بنویسید. ویلیام در یک آزمایش برای انتخاب هنرپیشه نقش رومئو یک هنرپیشه جدید و با استعداد که پسر جوانی به اسم توماس است را انتخاب می کند. ویلیام پس از چندی دختر جوان و زیبایی به اسم ویولا را در همان خانه مجللی که توماس درآنجا زندگی می کند ملاقات می نماید. او به ویولا علاقمند می شود واینامر او را ترغیب برای نوشتن داستانش می کند. اما بزودی او متوجه میشود که توماس همان ویولا است که با تغییر قیافه وارد نمایش شده است. ویولا قبلاً قول ازدواج به لرد سنگدل را داده و ملکه الیزابت نیز بر این ازدواج تاکید دارد اما عشق میان ویل و ویولا رفته رفته بسیار عمیق گشته و بنابراین مخفیانه به رابطه با هم ادامه می دهند و ویولا همچنان نقش رومئو را برای نمایش تمرین می کند.

ملکه پیر انگلستان که از مشکلات اعصاب رنج می برد، یک جوان اردنی به نام عبدالکریم را استخدام میکند تا کارهای مهمی برایش انجام دهد ولی در حقیقت وی را وارد یک بازی بزرگ خطرناک نموده که ممکن است جانش را نیز از دست بدهد..