ساندرا، مادر جوان بلژیکی، در می یابد که همکاران خود را برای یک جایزه مهم پرداخت تصمیم گرفتند، در ازای اخراج او. او فقط یک آخر هفته برای متقاعد کردن همکاران خود را به رها کردن پاداش خود را به طوری که او می تواند کار خود را نگه دارید.

"سوکول" و "لورنا" دو مهاجر آلبانیایی هستند که پس از ترک شغل خسته کننده خود به بلژیک می روند.آنها به یک مکان ثابت و پول نیاز دارند."کلاودی" معتادی است که به پول نیاز دارد."آندری" برای رفتن به خارج روسیه به پول نیاز دارد."فابیو" راننده تاکسی ایتالیایی و رئیس یک گروه خلافکار نقشه ای ماهرانه می کشد و ...

«اولیویه» (گورمه)، نجاری است که حرفه اش را به نوجوان هایی یاد می دهد که استعدادش را دارند. زندگی و کار یک نواخت «اولیویه» با استخدام «فرانسیس» (مارین)، شاگردی جدید -که به دلایلی نامعلوم، حواس و توجه «اولیویه» را جلب می کند – دچار تغییراتی می شود…

«رزتا» (دوکن) با مادر الکلي، بي مسئوليت و نوميدش (يرنو) در يک کاروان کوچک و قراضه که نه توالتي دارد و نه آب لوله کشي، زندگي مي کند. او آرزوي يک زندگي معمولي را دارد و مي خواهد شهروند مفيدي براي جامعه باشد، اما از همين حداقل هم محروم است. تنها کسي که با «رزتا» احساس هم دردي مي کند، «ريکه» (رونژيونه) است که در يک دکه ي تنقلات فروشي کار مي کند و حقوق بخور و نميري دارد....

آرنو یک نجار جوان است که علاقه شدید او به دختری شیفته ارتش به نام مادلین باعث می‌شود در تمرینات نظامی به او بپیوندد...

داستان یک خانواده و یک رابطه عاشقانه از طریق سفر زنی جوان به نام “سوزانه” روایت می‌شود...

تابستان به تازگی در پاریس از راه رسیده است."ماری" ، "آن" و "فلورین" نوجوانان پانزده ساله ای که در استخری محلی مشغول شنا هستند،جائی که عشق و علاقه ناگهان به وجود می آید و...