اوزگور یه پسر حدودا سی ساله است که باورش به دخترها و عشق رو از دست داده و دنبال روابط یکروزه است و درست مثل اسمش یک روح آزاد داره و همیشه دنبال هیجانه و یک جا بند نمیشه. تحصیلکرده و ثروتمند و خوشتیپه و انتخاب هاش همیشه از روی منطقه. مدیریت یک رستوران معروف در استانبول رو برعهده داره. از طرفی ازگی یک دختر زیبا و ساده و صمیمی حدودا سی ساله است که دوست داره یه زندگی ساده و بدون زرق و برق داشته باشه و سرش تو کار خودش باشه. ازگی در یک شهر کوچیک بزرگ شده و برای دانشگاه به استانبول اومده و دیگه برنگشته. اون سعی میکنه به همه ی اطرافیانش کمک کنه و طرفدار صداقته. در انتخاب هاش بیشتر از منطق با احساساتش حرکت میکنه…

Sanem, a young girl with aspirations of becoming a writer, is forced by her parents to choose between an arranged marriage and finding a proper job. Rushing into a new job at an advertising company, she soon falls for her boss, Can.

وقتی برادر دفنه بدهکار می شود و اسیر می شود، دفنه مجبور می شود در ازای پول پیشنهادی را بپذیرد. او باید کاری کند که اومر، یک طراح کفش ثروتمند که صاحب یک شرکت است، عاشق او شود و با او ازدواج کند.

حیات یک دختر روستایی با پدر و مادر سختگیر است. او با رئیسش مورات رابطه عشقی و نفرت دارد. حیات پر از رازهایی است که می تواند شغل و رابطه او را خراب کند.

A doctor who has devoted herself to healing others encounters a cold-blooded killer with a wounded past. What happens when the woman who saves lives is captured by the man who takes them?

Tells the story of Ayse, who due to slanderous accusations is forced to marry Kerem, a well-known, rich and handsome playboy.