یک هکر اخلاقی که پس از کشف یک رسوایی حریم خصوصی ، باید از پلیس فرار کند در حالی که تلاش می‌کند مجرمانی را که از او باج‌گیری می‌کنند، ردیابی کند...

یک سفر جاده ای تبدیل به بزرگراهی به جهنم برای برندا و خانواده اش می شود. آنها تنها در صحرای نیومکزیکو زمانی که هدف یک قاتل مرموز قرار می گیرند باید برای جان خود بجنگند...

پس از اینکه دشمنان قدیمی خانواده یک مجری سابق مافیا را می کشند،او و دخترش به میلان فرار می کنند، جایی که در حالی که نقشه انتقام خود را می کشند، پنهان می شوند...

یک دختر جوان در طوفان قدرتمندی ربوده می شود. مادرش با همسایه مرموزش به دنبال آدم ربا می روند ...

مجری ارشد اوباش میامی، کودا (آنتونیو باندراس) همه چیز را فدا می کند تا سازمان جنایتکاری را که تمام زندگی خود را برای ساختن آن صرف کرده است از بین ببرد، وقتی متوجه می شود که رئیسش استل (کیت باسورث) زندگی یک جوان فراری را در معرض خطر جدی قرار می دهد. او آخرین فرصت را دارد تا گذشته اش را جبران کند و ...

پس از مرگ چاراس، لینو و جولیا مسئولیت را بر عهده گرفتند و واحد جدید مواد مخدر را تشکیل دادند. لینو که مصمم است قاتلان برادر و مربی خود را پیدا کند، به شکار خود ادامه می‌دهد و اجازه نمی‌دهد کسی مانع راه او شود...

Based on the international bestselling novel The Year of Fog by Michelle Richmond, about a mother's search for her missing child.

On a cold November day, electricity fails all over Europe. Blackout. While the government and authorities struggle with the effects and with clarification, a former hacker comes into the focus of the investigators.

یک سرباز سابق ، پس از انتقام قتل خانواده‌اش از زندان بیرون می‌آید و توسط یک سازمان دولتی مخفی استخدام می‌شود...

وقتی آقای هریگان می میرد، نوجوانی که با او دوست شده بود و کارهای عجیب و غریبی برای او انجام می داد، تلفن هوشمندش را قبل از دفن در جیبش می گذارد و وقتی او پیامی برای دوست مرده اش می گذارد، از دریافت پیامک برگشتی شوکه می شود...

هنگامی که یک مامور فدرال متقلب درگیر یک حلقه قاچاق جنسی انسان می شود، تک تیرانداز عملیات ویژه براندون بکت با متحدان سابقش یک تیم می کند تا مامور فاسد را کشف کند و سازمان جنایتکار را نابود کند...

رایان سوان باید در دنیای جنایت هاوایی راه خود را برود تا انتقام قاتل پدرش را بگیرد...