« آلیسشا هیوبرمن » ( برگمن ) دختر یک جاسوس نازى دستگیر و محکوم شده ، به « دولین » ( گرانت ) ، مأمور مخفى امریکایى دل مى‏بازد . « دولین » ، « آلیشا » را به کمک مى‏طلبد و او هم مى‏پذیرد تا نقش عنصر نفوذى در تشکیلات دشمن را بازى کند و با « الکساندر سباستیان » ( رینز ) مأمور نازى رابطه برقرار کند و …

دکتر روان‏شناس جوانى به نام « ادواردز » ، رئیس تازه‏ى یک آسایشگاه بیماران روانى ، جانشین « دکتر مرچیسن » ، مى‏شود . « دکتر کنستانس پیترسن »که دل به « دکتر ادواردز » باخته به رفتارهاى عجیب و غیر عادى او مشکوک مى‏شود ، و خیلى زود پى مى‏برد که او « دکتر ادواردز » واقعى نیست

 « میلدرد پیرس » ( کرافورد ) ، مادرى خانه‏دار ، همه چیزش را فدا مى‏کند تا دختر ، « ودا » ( بلایت ) زندگى موفقى داشته باشد . او خیلى زود مدارج ترقى را طى مى‏کند و با مردى اشرافى ازدواج مى‏کند . اما با وقوع قتلى به دست دختر ، تعارض‏هاى دیرین میان او و مادرش آشکار مى‏شود…

???? ????? ?? ??? « ????? » ?????? ? ?????? ?? ????? ?? ???? ?? ?? ?? « ????? » ?????? ??? ???. ????? ?? ?????? ?? ??????? ? ????? ?? ???? ???? ?? ?????? ????? ??? ??? ? ???? ??? ?? ??? ???????? ????? ? ?? ??? ???? ?? ?? ???? ???? ??? ??? ???? ???? ??? ?? ???? ???????? ?? ???? ? ??? ?? ???.

« ویت استرلینگ » ( داگلاس ) ، تبهکار بدنام ، در به در دنبال محبوبه ‏اش ، « کتى مافت » ( گریر ) مى ‏گردد که به طرف او شلیک کرده و با چهل هزار دلار از پول‏هاى او فرار کرده است . او کارآگاه خصوصى کم حرفى به نام « جف بیلى » ( میچم ) را استخدام مى ‏کند تا « کتى » را پیدا کند...

« لينا » ( فونتين ) ، دخترى محجوب از يك خانواده‏ى محترم انگليسى ، با « جانى » ( گرانت ) كه شهرت چندان خوبى ندارد ازدواج می‏كند. پس از اين كه دوست و شريك « جانى » كشته می‏شود ، « لينا » به شوهرش مشكوك می‏شود.

یک جوان فاسد به نوعی زیبایی خود را حفظ می کند ، اما یک نقاشی خاص به تدریج زشتی داخلی او را برای همه آشکار می کند.

 « فیلیپ مارلو » ( بوگارت ) ، کارآگاه خصوصى ، مأمور می‏شود تا درباره‏ ى حق السکوت بگیرى که عکس‏هاى نامناسبى از دختر یک ژنرال بازنشسته و ثروتمند در اختیار دارد ، تحقیق کند .

رییس خبیث یک کازینوی آمریکای شمالی متجه می شود که مردی به نام جانی که دست راست او است و همسر جدید و زیبایش قبلا یکدیگر را می شناختند ...